کلمه جو
صفحه اصلی

کمر شکستن

فرهنگ فارسی

مغلوب شدن . تاب و توانایی را از دست دادن .طاقت تحمل را از دست دادن

لغت نامه دهخدا

کمر شکستن. [ ک َ م َ ش ِ ک َت َ ] ( مص مرکب ) مغلوب شدن. تاب و توانایی را از دست دادن. طاقت تحمل را از دست دادن. || مغلوب کردن. تاب و توان کسی را از بین بردن :
لطفت کمر عتاب بشکست
در پای فلک شباب بشکست.
ملاقاسم مشهدی ( آنندراج ).


کلمات دیگر: