(ص فت ) کسی که لنکوته بندد .
قیزه بند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قیزه بند. [ ق َ زَ / زِ ب َ ] ( نف مرکب ) لنگوته بند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) :
ز نازک معانی شده قیزه بند
ببرج سرین دیده زین ره کمند.
ز نازک معانی شده قیزه بند
ببرج سرین دیده زین ره کمند.
ملاطغرا ( از بهار عجم و آنندراج ).
رجوع به قیزه و قیزه بندی شود.کلمات دیگر: