خانه غم و اندوه
محنت سرا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
محنت سرا. [ م ِ ن َ س َ ] ( اِ مرکب ) محنت کده. محنت آباد. خانه غم و اندوه. غمکده. ماتمکده. عزاخانه :
هر که آمد هر که آید بگذرد
این جهان محنت سرائی بیش نیست
دیگران رفتند و ما هم می رویم
کیست کو را منزلی در پیش نیست.
صبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا.
کز برای رأی تو شروان نگردد خیروان.
نشسته دو سه ماتمی روبرو
جگرپاره ای چند بر خوان او
جگرخواره ای چند مهمان او.
فلک کو دیرمهر و زودکین است
در این محنت سرا کار وی این است.
هر که آمد هر که آید بگذرد
این جهان محنت سرائی بیش نیست
دیگران رفتند و ما هم می رویم
کیست کو را منزلی در پیش نیست.
شیخ احمد جام ( ژنده پیل ).
درست گوئی صدرالزمان سلیمان بودصبا چو هدهد و محنت سرای من چو سبا.
خاقانی.
چند نالی چند از این محنت سرای زاد و بودکز برای رأی تو شروان نگردد خیروان.
خاقانی.
جهان چیست محنت سرائی در اونشسته دو سه ماتمی روبرو
جگرپاره ای چند بر خوان او
جگرخواره ای چند مهمان او.
؟
|| کنایه از دنیاست : فلک کو دیرمهر و زودکین است
در این محنت سرا کار وی این است.
جامی.
کلمات دیگر: