حک کردن ٠ ضرب کردن
نقش برزدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نقش برزدن. [ ن َ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) حک کردن. ضرب کردن :
چنین نقش بندد که چون شاه روم
به ملک جهان نقش برزد به موم.
چنین نقش بندد که چون شاه روم
به ملک جهان نقش برزد به موم.
نظامی.
کلمات دیگر: