کلمه ایست که بدان بز را زجر کنند و رانند عا عائ عای
عو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عو. [ ع َ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ). عا. عاء. عای . (لسان العرب ).
عو. [ ع َ / عُو ] ( اِ صوت ) آواز و بانگ و صدا و فریاد باشد، مطلقاً. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). بانگ تیز. فریاد سخت. ( صحاح الفرس ) :
فتاده عو طبل طغرل برابر
گریزان ز بانگ سواران هزبر .
عو. [ ع َ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). عا. عاء. عای. ( لسان العرب ).
فتاده عو طبل طغرل برابر
گریزان ز بانگ سواران هزبر .
اسدی.
ظاهراً مصحف غو است. رجوع به غو و غیو شود.عو. [ ع َ ] ( ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از لسان العرب ). عا. عاء. عای. ( لسان العرب ).
عو. [ ع َ / عُو ] (اِ صوت ) آواز و بانگ و صدا و فریاد باشد، مطلقاً. (برهان قاطع) (آنندراج ). بانگ تیز. فریاد سخت . (صحاح الفرس ) :
فتاده عو طبل طغرل برابر
گریزان ز بانگ سواران هزبر .
ظاهراً مصحف غو است . رجوع به غو و غیو شود.
فتاده عو طبل طغرل برابر
گریزان ز بانگ سواران هزبر .
اسدی .
ظاهراً مصحف غو است . رجوع به غو و غیو شود.
کلمات دیگر: