کلمه جو
صفحه اصلی

چندش


مترادف چندش : گزگزه، لرزش، نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر

فارسی به انگلیسی

chill, goose flesh, goose pimples, disgust, flinch, quantum, loathing, nausea, revulsion, shudder, wince, writhe


horripilation, goose - flesh


chill, goose flesh, goose pimples, disgust, flinch, quantum, loathing, nausea, revulsion, shudder, wince, writhe, horripilation, goose - flesh

مترادف و متضاد

۱. گزگزه، لرزش،
۲. نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر


گزگزه، لرزش


نفرت، اشمئزاز، انزجار، تنفر


gooseflesh (اسم)
چندش

horripilation (اسم)
چندش

فرهنگ فارسی

حالت اشمئزازکه ازدیدن چیزی ناپسنددست دهد
( اسم ) حرکت اعصاب شخص توام با نفرت از چیزی .

فرهنگ معین

(چِ دِ ) [ په . ] (اِمص . ) (عا. ) حالت بیزاری که از دیدن چیز ناپسند به انسان دست می دهد.

لغت نامه دهخدا

چندش. [ چ ِ دِ ] ( اِ ) لرز تند که با سرما نبود. لرزش نامطبوعی که در اعصاب آدمی پیدا شود، آنگاه که کاردی یا شیشه نوک تیزی را برشیشه و امثال آن کشند. حالتی نامطبوع که از دیدن جراحتی صعب یا شنیدن آواز کشیده شدن نوک تیزی بر فلز وچوب سخت یا چیزی دیگر مزاجهای عصبانی را دست دهد.
- چندش شدن ؛ چندش آمدن کسی را. چندشم شد. چندشش آمد: از دیدن مار چندشم شد. از شنیدن آواز کشیدن نوک کارد به چینی چندشم شد.
- چندش شدن کسی را ؛ سردی پیاپی که پیش از تب لرز محسوس شود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

حالتی که از دیدن چیزی ناخوشایند به انسان دست بدهد.

گویش مازنی

۱شخص بی نظم و کثیف ۲لرزش خفیف و کوتاه در بدن در اثر تنفر از ...


/chendesh/ شخص بی نظم و کثیف - لرزش خفیف و کوتاه در بدن در اثر تنفر از چیزی

واژه نامه بختیاریکا

مورشت؛ سِزرگه؛ مور مور

پیشنهاد کاربران

تو فرهنگ لغت عمید و معین نوشته: حالت تتفر از دیدن چیزی ناخوشایند
ولی چیزی که تو عام و مردم استفاده میشه
چندش به معنی حال به هم زن ، چیزی که حالت تهوع واسه آدم میاره

چیزی ناخوشایند که منجر به حس مورمور شود

هوالعلیم

چِندِش: شخص یا چیزی که دیدنش حالِ آدم
را بَد میکند.

چِندِش آور : حال به هم زن ، اعصاب

خورد کن ، سوهانِ روحِ آدمی

حال به هم زن. کثیف کاری: (

چیزی که حال آدم رو بهم میزند کثیف کاری کردن

پسر خوشتیپی که به دختری پا نمیده میگه پسره چندش:اعصاب آدمو خورد میکنه و نوعی تنفر به دنبال خواهد داشت.

مور مور شدن

روانشناسی: از قدیمیترین نوع عاطفه :تهوع

تنفر اور
ناخوشایند


کلمات دیگر: