مترادف دراست : درس دادن، آموختن، آموزش، درس خواندن، مطالعه
دراست
مترادف دراست : درس دادن، آموختن، آموزش، درس خواندن، مطالعه
مترادف و متضاد
۱. درسدادن
۲. آموختن، آموزش، درسخواندن، مطالعه
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) دانش آموختن کتاب خواندن . ۲ - ( مصدر ) درس دادن سبق گفتن آموختن . ۳ - ( اسم ) دانایی .
فرهنگ معین
(دِ سَ ) [ ع . دراسة ] (مص ل . ) ۱ - دانش آموختن . ۲ - به درس رو آوردن .
لغت نامه دهخدا
دراست. [ دِ س َ ] ( ع مص ) دراسة. سبق دادن. ( غیاث ). درس دادن. درس گرفتن. دانش آموختن. رجوع به دراسة شود. || ( اِمص ) دانایی. ( از آنندراج ) :
درفراست چون عطارد در دراست مشتری است
کآسمان را قعده و مه را جنیبش یافتم.
دراسة. [ دِ س َ ] ( ع مص )دراست. سبق گفتن. || درس کتاب کردن. ( از منتهی الارب ). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. ( از اقرب الموارد ). || علم خواندن. ( المصادر زوزنی ). علم آموختن. ( دهار ). خواندن علم. ( ترجمان القرآن جرجانی ) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. ( قرآن 156/6 )؛ تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعه آنان غافل بودیم. || کهنه و مندرس کردن جامه را. ( از اقرب الموارد ). درس. و رجوع به درس شود. || آرمیدن با جاریه. ( از منتهی الارب ).
درفراست چون عطارد در دراست مشتری است
کآسمان را قعده و مه را جنیبش یافتم.
خاقانی ( دیوان ص 663 ).
دراسة. [ دِ س َ ] ( ع مص )دراست. سبق گفتن. || درس کتاب کردن. ( از منتهی الارب ). خواندن کتاب را و به حفظ آن مبادرت کردن. ( از اقرب الموارد ). || علم خواندن. ( المصادر زوزنی ). علم آموختن. ( دهار ). خواندن علم. ( ترجمان القرآن جرجانی ) : أن تقولوا انما انزل الکتاب علی طائفتین من قبلنا وان کنا عن دراستهم لغافلین. ( قرآن 156/6 )؛ تا نگویید که کتاب فقط بر دو طایفه پیش از ما فرستاده شد و هرچند از خواندن و مطالعه آنان غافل بودیم. || کهنه و مندرس کردن جامه را. ( از اقرب الموارد ). درس. و رجوع به درس شود. || آرمیدن با جاریه. ( از منتهی الارب ).
دراست . [ دِ س َ ] (ع مص ) دراسة. سبق دادن . (غیاث ). درس دادن . درس گرفتن . دانش آموختن . رجوع به دراسة شود. || (اِمص ) دانایی . (از آنندراج ) :
درفراست چون عطارد در دراست مشتری است
کآسمان را قعده و مه را جنیبش یافتم .
درفراست چون عطارد در دراست مشتری است
کآسمان را قعده و مه را جنیبش یافتم .
خاقانی (دیوان ص 663).
فرهنگ عمید
کتاب خواندن، علم آموختن، به درس روآوردن.
کلمات دیگر: