مترادف حالی شدن : فهمیدن، دریافتن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن، متوجه شدن، مزین شدن، آراسته شدن
حالی شدن
مترادف حالی شدن : فهمیدن، دریافتن، درک کردن، آگاه گشتن، ملتفت شدن، متوجه شدن، مزین شدن، آراسته شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) مزین شدن آراسته گردیدن .
فرهنگ معین
(شُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) (عا. ) فهمیدن ، درک کردن .
لغت نامه دهخدا
حالی شدن. [ ش ُ دَ ]( مص مرکب ) یافتن. دریافتن. فهمیدن. نیک فهم کردن.
پیشنهاد کاربران
دریافتن، دانستن، آگاه شدن، بو بردن، گرفتن.
کلمات دیگر: