( اسم ) سرو کوهی
کوکلان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوکلان. ( اِ ) سرو کوهی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از فرهنگ فارسی معین ).
کوکلان. [ کو ک َ ] ( اِخ ) طایفه ای از ترکمانان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). طوایف ترکمن به دو دسته تقسیم می شوند: اول ، ترکمنهای یموت که پانزده تیره اند... دوم ، ترکمنهای کوکلان که بیست وهفت تیره اند و تیره های مهم آن : کرخ ، قرابی خان ، آی درویش و تسمیک می باشند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 309 ).
کوکلان. [ کو ک َ ] ( اِخ ) طایفه ای از ترکمانان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). طوایف ترکمن به دو دسته تقسیم می شوند: اول ، ترکمنهای یموت که پانزده تیره اند... دوم ، ترکمنهای کوکلان که بیست وهفت تیره اند و تیره های مهم آن : کرخ ، قرابی خان ، آی درویش و تسمیک می باشند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 309 ).
کوکلان . (اِ) سرو کوهی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از فرهنگ فارسی معین ).
کوکلان . [ کو ک َ ] (اِخ ) طایفه ای از ترکمانان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طوایف ترکمن به دو دسته تقسیم می شوند: اول ، ترکمنهای یموت که پانزده تیره اند... دوم ، ترکمنهای کوکلان که بیست وهفت تیره اند و تیره های مهم آن : کرخ ، قرابی خان ، آی درویش و تسمیک می باشند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 309).
کلمات دیگر: