مترادف چشته : طعمه، نواله، چاشنی، مزه، چاشت
چشته
مترادف چشته : طعمه، نواله، چاشنی، مزه، چاشت
فارسی به انگلیسی
food given to hunting animals, whel, little food as a taste
مترادف و متضاد
طعمه، نواله
چاشنی، مزه
چاشت
۱. طعمه، نواله
۲. چاشنی، مزه
۳. چاشت
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چاشت . ۲ - طعمه نواله . ۳ - غذایی که بحیوانات ( ماهیان جانوران درنده و غیره ) دهند. ۴ - چاشنی مزه . ۵ - کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنها را حریصص بشکار کنند .
فرهنگ معین
(چَ یاچِ تِ ) (اِمر. ) ۱ - چاشت . ۲ - طعمه .
لغت نامه دهخدا
چشته. [ چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) مخفف چاشته است که طعمه و طعام اندک باشد. ( برهان ). مخفف چاشته است. ( انجمن آرا ). بمعنی طعام چاشت باشد و بعد از آن تخفیف نموده بمعنی مأخوذ استعمال کرده باشند. ( آنندراج ). طعام اندک و طعمه و چاشت. ( ناظم الاطباء ). غذایی که به حیوانات به خصوص درندگان میدهند، که درتکلم طعمه است. ( فرهنگ نظام ). طعمه. نواله : و چون سلیمان به اسد رسید مصاف داده همی آمدند تا بساری دیالم و سادات چون شیر که به چشته رود پیشباز شدند و بسیاری را کشته و هزیمت کرده... ( تاریخ طبرستان ). رجوع به چشته خوار و چشته خور شود. || چاشنی و مزه. ( ناظم الاطباء ). || مسته . کریز. کمی از گوشت که بمرغان شکاری دهند تا آنانرا حریص بشکار کنند. گوشتی از صید باز که خود باز را دهند. || گوشت یا چربی یا خوردنی دیگری که بقلاب ماهیگیری بندند تا ماهی را بدان وسیله صید کنند. فریه. || تخم مرغی که در لانه مرغ یا جای دیگر میگذارند که مرغ همواره بدانجا رفته تخم بگذارد. رومَه. ( در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). || آنکه معاش خود را بدون زحمت تحصیل میکند. ( ناظم الاطباء ). چشته خور. چشته خوار.
فرهنگ عمید
طعمه ای که به حیوانات می دهند.
گویش مازنی
/cheshte/ طعمه & عادتتوقع بی جا و غیرمتعارف - طمع
طعمه
۱عادتتوقع بی جا و غیرمتعارف ۲طمع
پیشنهاد کاربران
معنی قطعه شاید بده
مثلا غذارو چشته کرده ( قطعه قطعه کرده ) و هر وعده استفاده میکنه
مثلا غذارو چشته کرده ( قطعه قطعه کرده ) و هر وعده استفاده میکنه
کلمات دیگر: