مترادف محدود : بسته، تحدیدشده، متناهی، محصور، اندک، کم، قصیر، کوتاه، تنگ
متضاد محدود : بی پایان
برابر پارسی : اندک، کران مند، کران مند، کرانه پذیر، کم، مرزبسته، مرزین، ناچیز
limited, bounded
bound, close , earthbound, finite, limited, narrow, parish-pump, restricted, small-scale, strait
متناهي , محدود
بسته، تحدیدشده، متناهی، محصور ≠ بیپایان
اندک، کم
قصیر، کوتاه
تنگ
۱. بسته، تحدیدشده، متناهی، محصور
۲. اندک، کم
۳. قصیر، کوتاه
۴. تنگ ≠ بیپایان
محدود. [ م َ ] (اِخ ) نام رودی است در خاک عراق در نزدیکی انبار در جانب غربی آن که به دستور خیزران آن را حفر کردند و نامش مریان است و چون هرطایفه ای جهتی از آن را برای خویش حدی قرار داده است این نام به روی اطلاق کرده اند. (از معجم البلدان ).
مولوی .
قاآنی .
کرا نمند، اندک، کران مند، کرانه پذیر