کلمه جو
صفحه اصلی

پدر سوخته

فارسی به انگلیسی

knavish, roguish, meanie, meany

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- دشنامی است (مراد آنکه پدر شخص منظور در آتش جهنم سوخته باد . ) مقابل پدر آمرزیده ۲- بد سرشت بد باطن . ۳- بسیار زرنگ : یک پدر سوخته ایست که لنگه ندارد .

لغت نامه دهخدا

پدرسوخته. [ پ ِ دَ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) دشنامی است. و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند.

پیشنهاد کاربران

پدر سوخته: کسی ( پدری ) که سوخته شده باشد، ولی این سوختگی از آتش یا گرما نیست، بلکه سوخته ( باخته یا بازنده ) در یک بازی یا یک مبارزه ورزشی مانند کشتی است. پدر سوخته به فرزندی گفته میشود که پدر او در بازی یا مبارزه ای ورزشی بازنده شده باشد.

پدرسوخته. ( پ ِ دَ ت َ / ت ِ ) ( ص مرکب ) دشنامی است . و مجازاً در تداول عامیانه بمردم خبیث و بدسرشت گویند. در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می گرفت و بدهکار می شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدرسوخته نامیده می شد. کم کم این اصطلاخ به سایر ممالک و ایران هم رسید.

son of the gun

درواقع در زمان قدیم در مصر باستان از مومیایی پدر هایشان به عنوان ضامن استفاده می کردند وبرای آنه بسیار مهم بو د که مومیایی سالم بماند هنگامی نمی توانستند آن کاری را که بابت آن مومیایی پدرشان را ضامن کرده بودن بکنن مومیایی را می سوزاندن که به آن افراد پدر سوخته می گفتند

در زمان هایی از تاریخ ایران موقعی که فرد بدهکار نمی توانست دین خود را ادا کند برای بدترین مجازات، قاضی دستور میداد پدر متوفای شخص بدهکار را از زیر خاک بیرون آورده و میسوزا ندند. واژه، پدرت را در می آورم، هم با همین مورد ارتباط دارد

دوستان همه چیزهایی نوشتین که هیچ ربطی نداشت در زمان صفویان بر اثر کدورت شاه اسماعیل از اهل سنت تمام علمای اهل سنت رو گرفت و با کتابها واثارشون اونهارو ب اتیش کشید بچه هایی که از این علما موندن جیره خورهای صفوی میگفتن اینان همان پدر سوخته گانند اصل ریشا ی تاریخیش اینه میتونین پیگیرش شین دیگه هر چی گذاشتن سندی نداره سند اینم برین تو کتابو تاریخ خود صفویان بخونید

son of a gon

Son of a gun

راجع بە واژۀ ـ پدر سوخته ـ ؛ موردش به داستان مصر بستان برمی گردد، همونی که در کتاب ( سینوهه ) اومداست، کسی که پدرش فوت میکنه، و پول و ثروت ندارد که پدرش را مومیایی کند، بهش می گفتن اند ـ پدر سوخته ـ چون بدون مومیا تنش زود خراب میشد، و دیگر هیچکی نمیتوانست چهره پدرش را ببیند، به جز استوخوانش!

این سوخته با سوخته فارسی متفاوت است و در اصل از سوخچیتماق میاد که در ترکی قدیم به معنی نامعلوم بودن است و در واقع از دده سوخچیتماق اومده یعنی کسی که پدرش نامعلومه و در واقع حرام زاده هست که در فارسی به پدرسوخته تبدیل شده

فرمایش arman مرا بیاد محمدرضا شاه می اندازد که می گفت" اصول انقلاب را من بیان کردم. بروید دیالکتیک آن را بنویسید. دوست گرامی ادعای شما اولین بار است که طی 400 سال گذشته مطرح می شود. در کدام کتاب چنین چیزی نوشت شده؟

روزی پسری پدرشوبرای فروش هرروز میبره بازارکه بفروشه، مردم هرقیمتی میدن قبول نمی کنه، تااینکه این خبربه گوش داروغه میرسه، برای سرکشی میره بازاروقتی پسررومیبینه، باپرخاش بهش میگه یاپدرتومیبری خونه، یاهمینجا میسوزونش، پدرسوخته، پسرهم ازترش میره ودیگه کسی اونوتوبازارنمیبینه😅😅😅البته ایناداستانهاییه که زبان به زبان گشته وبه گوش مردم رسیده. . .

پدر سوخته یکی از کثیف ترین دشنام ها هستش که مردم به کار میبرن، سوخته از کلمه سپوختن به معنی گا. . . . . . . . اومده

این واژه با مسئله ناموس و قربانی کردن فرزند توسط پدر و همچنین با داستانهای زیر مرتبط است
حاجی فیروز
کوره های آدم سوزی هیتلر
قربانی کردن فرزندان دختر توسط پدر
داستان ضحاک و کاوه
آل آروادی
خسرو و شیرین
بابک خرمدین و سرخ جامگان
ژان دار ک
پاپ
اصلی و کرم
پیامبر و عایشه
یوسف پیامبر
حضرت داوود
حضرت سلیمان


کلمات دیگر: