کلمه جو
صفحه اصلی

الجا

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ناچار کردن کسی را بکاری وادار ساختن کسی بانجام دادن امری . ۲- پناه دادن. ۳ - کار خود را بخدا سپردن.

فرهنگ عمید

۱. ناچار کردن، کسی را به کاری وادار ساختن.
۲. پناه دادن.
۳. کار خود را به خدا سپردن.
= الجه

۱. ناچار کردن؛ کسی را به کاری وادار ساختن.
۲. پناه دادن.
۳. کار خود را به خدا سپردن.


الجه#NAME?


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ألجا. اُلْجا، به معنای غنیمت ، درآمد ، منفعت که در منابع فارسی به صورت های گوناگون ِ اُلجا، اولجای و اولجه ضبط شده ، واژه ای است مغولی از ماده اُلْ - (= یافتن ، دست یافتن ، کسب کردن ، به دست آوردن و حاصل کردن ) با پسوند نام سازِ - جا - جه به معانی یافته شده ، درآمد، عایدی، سود ، نفع ، اسیر ، غنیمت و مال غارتی .
الجا در «تاریخ سری مغول »، کهن ترین نوشته بازمانده مغولی ، و نیز در کتاب آلتان توبچی که برگرفته از همان اثر است ، چند بار به کار رفته ، و در آن منابع نیز معنای «غنیمت جنگی » داشته است . این واژه در زبان معیار مغولستان (گویش قبیله خالخا - قالقا) به صورت اُلج و در زبان مغولان اردوس (روسیه ) به صورت اُلجو، و در کالموکی به صورت اُلزو، و در لهجه کانسو به صورت اورجی درآمده است . الجا مستقیماً از زبان مغولی و یا به واسطه زبان فارسی به زبان ترکی راه یافته ، و در شاخه های شرقی و غربی آن زبان کاربرد فراوان داشته است ، اما امروزه تنها در زبان معیار قرقیزی به معنای غنیمت به کار می رود.

پیشنهاد کاربران

در حقوق یعنی :
وادار کردن کسی به انجام کاری علی رقم خواست وی
به عبارتی دیگر
اکراهی که به حد اجبار برسد


کلمات دیگر: