کلمه جو
صفحه اصلی

اشوبگر


مترادف اشوبگر : ( آشوبگر ) آشوب طلب، اخلالگر، بلواطلب، شورشگر، فتنه جو، مخل، مفتن، مفسده جو، هلالوش جو، دلبر، دلفریب، فتان، فتنه انگیز

متضاد اشوبگر : ( آشوبگر ) آشتی طلب، سازشگر، مصلح

فارسی به انگلیسی

agitator, rowdy, troublemaker, turbulent

مترادف و متضاد

agitator (اسم)
اشوبگر، اتش زا، اسباب ب هم زدن مایعات، اتش افروز

exciter (اسم)
محرک، اشوبگر، برانگیزنده

rioter (اسم)
اشوبگر، شورشی، بلواگر

troublemaker (اسم)
اشوبگر، مزاحم

فرهنگ فارسی

( آشوبگر ) ( صفت ) ۱ - فتنه جوی شورش خواه . ۲ - فتان : دلبر آشوبگر .
آشوب کننده، فتنه انگیز، فتنه جو
( آشوب گر ) فتنه جوی

فرهنگ معین

( آشوبگر ) (گَ )(ص فا. )۱ - فتنه جوی ، شورش - خواه . ۲ - فتان .

لغت نامه دهخدا

( آشوب گر ) آشوب گر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) فتنه جوی. فتان.

فرهنگ عمید

( آشوبگر ) ۱. آشوب کننده.
۲. فتنه انگیز.
۳. فتنه جو.

دانشنامه عمومی


واژه نامه بختیاریکا

( آشوبگر ) ورقتنا

پیشنهاد کاربران

آشوبنده

فتنه گر


کلمات دیگر: