کلمه جو
صفحه اصلی

ابرسام

فرهنگ اسم ها

اسم: ابرسام (پسر) (فارسی) (تلفظ: abar sām) (فارسی: اَبَرسام) (انگلیسی: abar sam)
معنی: نام وزیر اردشیر بابکان، ( اَعلام ) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام می خواند

(تلفظ: abar sām) (در اعلام) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام می‌خواند.


فرهنگ فارسی

نام وزیر اردشیر بابکان

لغت نامه دهخدا

ابرسام. [ اَب َ ] ( اِخ ) نام وزیر اردشیر بابکان. ابن رجفر، یا بزرجفرمدار. و بعضی گمان برده اند ابرسام ، تن سر است.

دانشنامه عمومی

اَبَرسام یکی از درباریان بلندپایه در دربار اردشیر بابکان و وزرگ فرمذار در این دوره بود که به گفتهٔ طبری، هنگامی که اردشیر اصطخر را تسخیر کرد، ابرسام مسئول شکست دادن پادشاه اهواز شد که توسط اردوان پنجم برای جنگ با اردشیر راهی فارس بود.
مهرنرسه

دانشنامه آزاد فارسی

اَبَرسام
از وزیران اعظمِ سلسلۀ ساسانی. بنابه روایت طَبَری، او بزرگ فَرمَدار یا وزیر اعظم اَردَشیر اول ساسانی بود. اردشیر پس از فتح اِستَخر او را برگزید. ابرسام در شهر اردشیرخورّه مستقر شد و پادشاه اهواز را که حامی اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی بود، شکست داد. او در روایتی دیگر، ناجی زن و فرزند اردشیر شناخته شد؛ بنابر این روایت، اردشیر پس از آن که اطلاع یافت زنش از خاندان اشکانی است، به ابرسام دستور داد تا زن را بکشد. ابرسام با اطلاع از آبستن بودن زن، او را پنهان کرد تا فرزندش به دنیا بیاید. آن گاه برای اثبات شرافت همسر اردشیر و نیز خود، آلت مردانگی اش را برید و در حُقّه ای سر به مُهر به اردشیر داد و از او خواست تا در گنج خانۀ شاهی بنهد. ابرسام، شاپور فرزند اردشیر را بزرگ کرد و هنگامی که مسئلۀ جانشینی اردشیر اول پیش آمد، داستان را فاش کرد.

پیشنهاد کاربران

بَرسام، اَبَرسام - نام پسرانه -
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن:
" اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زمان بَرسام خوانده شده است!

بَر: کوتاه شده اَبَر مانند: اَبَر ستاره، اَبَر نیرو ( قدرت ) -
آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه

سام: نام پهلوان اسطوره ای ایران، پسر نریمان، پدر زال، پدربزرگ رستم، از تبار گرشاسپ -
جنگجو، مبارز، جنگاوَر، شجاع، نترس، دلیر، دلاور،
پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان

معنی: جنگجوی بزرگ، جنگاور بلندپایه، بزرگ مرد دلیر، سرور جنگجویان، سردمدار دلیران، پهلوان پهلوانان، مرد مردان، فرا پهلوان، اَبَر قهرمان ( سوپر من )

( ( برخی از پژوهشگران آن را با تَنسَر یا توسَر اشتباه می گیرند ولی باید بدانند که:
تَنسَر یا توسَر: هیربد ( سرپرست آتشکده ) اردشیر یکم
برسام یا اَبَرسام: وُزُرگ فَرمَذار ( وزیر بزرگ ) اردشیر یکم هست! ) )


نام وزیر بزرگ، کنکاشگر ( مشاور ) ، پرده دار اردشیر بابکان
فرنام ( لقب ) : وُزُرگ فَرمَذار >>> وزیر بزرگ و فرهمند
( ( اردشیر یکم نام پسر خشایارشا و ششمین پادشاه هخامنشی است >>> پس بهتر است به اردشیر پاپکان همان اردشیر گفته شود! ) )

اردشیر ( اردشیر بابکان ) خیزش ( قیام ) خود را از اردشیرخوره ( فیروزآباد کنونی ) آغاز کرد و پس از گشودن و گرفتن شهر استخر ( اصطخر، مرودشت فارس ) ، برسام را در آنجا نهاد و خود به سوی فارس روانه شد تا با اردوان پنجم به جنگ بپردازد
برسام هم به عنوان گمارده پادشاه، سرپرستی شکست دادن پادشاه اهواز را بر دوش کشید
پس از آن که خبر پیروزی برسام به گوش اردشیر رسید
اردشیر امیدوار گشت و پس از پیروزی در جنگ های فارس، اصفهان، خوزستان و. . . توانست دودمان ساسانیان را بنیانگذاری کند
( ( ساسان: نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
بابک: نام پدر اردشیر بابکان ) )

داستان مردونگی ( جوانمردی، رادمردی ) برسام:
اردشیر بابکان پس از این که آگاه شد تبارِ زنش ( میرُد ) به خاندان اشکانی می رسد او را از کاخش به بیرون راند و به برسام فرمان داد که جان زن پا به ماهش ( حامله اش ) را بگیرد، سپس خودش با خواهرش ( دینک بابکان ) در کاخ زندگی کرد
( ( گرچه برخی دینَک بابکان را به عنوان همسر دوم اردشیر می شناسند ولی باید توجه کرد که او تا پایان عمر بچه دار نشد و خواهر اردشیر بود!
آن را با شهبانو دینَگ همسر یزدگرد دوم اشتباه نگیرید!
که فرنام ( لقب ) : بانبیشبان بانیش"شهبانوی بانوان" را داشت!

در دین مَزدَیَسنا و اوستا ازدواج با خویشان و نزدیکان را بسیار ناپسند می داند!
خُوَیدوده: دودمان خویش را ارزشمند دانستن!
هخامنشیان پیوند زناشویی خانوداگی داشتند یعنی خانواده شهریاران ( سلطنتی ) با هم و مردمان باهم ازدواج می کردند و بیشتر از دودمان ( قوم ) خود همسر خود را بر می گزیدند
زیرا می خواستند که دودمان ( قبیله ) خود را بزرگتر و نیرومندتر کنند!

در زمان ساسانیان خُوَیدوده را جور دیگری معنا کردند که در بخشی از نَسک ها مانند: دینکرد، ارداویراف نامه، هیربدستان و. . . دیده می شود و کار موبدان و تاریخ نویسان آن زمان بوده است! ) ) ) )


ولی برسام دلش نیامد جان زنی آبستن ( باردار ) را بگیرد
برای همین از او به گونه ای پنهانی نگهداری کرد تا شاپور یکم ( فرزند اردشیر بابکان ) به دنیا بیاید

برسام برای پایستن ( اثبات ) شرافتش ( مردونگیش ) :
آلت خود را برید ( اخته کرد ) و در حُقّه ای ( جعبه کوچک ) سر به مهر گذاشت و به اردشیر داد و از او خواست که در گنج خانه ( گنجینه، خزانه ) شاهی بِنَهد ( قرار دهد ) تا در آینده به اردشیر بفهماند که نژادپرست نباشد و همه نژادهای ایرانی با هم برابرند!

برسام با همه دشواری هایی که داشت شاپور را بزرگ کرد و خودش را پدر راستین به شاپور شناساند
شاپور هم بی آنکه بداند پسر اردشیر هست سال ها برای اردشیر سربازی کرد و یکی از برترین فرماندهان او گشت و برای ایران، پیروزهای شگرفی بدست آورد!
( شایسته است داستان نبردهای پیروزی بخش اردشیر بابکان و پسرش شاپور یکم را بخوانید! )
چندین سال از این پیشامد گذشت تا درست، هنگامی که زمان جانشینی اردشیر پیش کشیده شده بود و بزرگان ساسانی درگیر چالش جانشینی اردشیر بابکان بودند، برسام این پُرسمان ( موضوع ) را بر همگان فاش کرد!
( ( ( ( شگفت اینجاست که اردشیر از بانوانش در آن زمان پسری نداشت!
بانوان اردشیر:
1. مورُد، میرُد >>> فرزندان: شاپور یکم، پیروز، نرسه
2. اَنوشَک ( اَنوشه ) >>> فرزند: روددُخت ( شاهدُخت ) ​ ) ) ) )

سپس شاپور یکم پادشاه گردید و اردشیر و شاپور از این کارِ برسام شگفت زده شدند و از او برای این رادمردی قدردانی کردند و نام او پرآوازه گشت!
نام برسام ( اَبَرسام ) در سنگ نوشته ( کتیبه ) شاپور در کعبه زرتشت آمده است:
او در فهرست هموندان ( یاران ) اردشیر بابکان در رده پانزدهم جای گرفته است
تنها کسی که فرنام ( لقب ) شکوهمند اردشیر ( ارتخشیر فره ) را گرفته است!

گرچه پس از او نام یکی از سرداران یزدگرد سوم شد که به فرنود ( دلیل ) پیمان شکنی ( خیانت ) ماهوی با یزدگرد به نبرد پرداخت و فردید ( منظور ) شاهنامه فردوسی هم همان برسام یزدگرد سوم هست!



کلمات دیگر: