خرجین. [ خ ُ ] ( اِ ) چیزی باشد از پلاس که زاد و رخت سفر در آن نهاده بر ستور بار کنند . ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خُرج. ( منتهی الارب ). خورجین :
چو خرجین معده پر از می کنم
بسر راه کوه سرین طی کنم.
فوقی یزدی ( از آنندراج ).
مرحوم دهخدا می گویند اصل آن در عربی خُرْجَین است یعنی دو خور ( دو خرج ) که در حالت رفعی «خرجان » میشود مگر آنکه بگوییم صورت نصب و جری برای آن علم شده است. || میوه خشکی که مانند خرجین دو کیسه دارد مانند میوه کلم و ترب. ( از گیاه شناسی ثابتی ص 524 ).