کلمه جو
صفحه اصلی

ابن بازیار

فرهنگ فارسی

منجم شاگرد حبش بن عبدالله

لغت نامه دهخدا

ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] ( اِخ ) ابوعلی احمدبن نصربن الحسین البازیار الخراسانی. ندیم سیف الدوله. جد او نصربن الحسین از ناقله سرّمن رأی است. در خدمت معتضد خلیفه میزیست و در پرورش مرغان شکاری استاد بود. ابوعلی یکی از دانشمندان ادب است و به سال 353 هَ.ق. درگذشته است. او راست : کتاب تهذیب البلاغه. کتاب اللسان. ( از فهرست ابن الندیم ).

ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عمربن بازیار منجم. شاگردحبش بن عبداﷲ. او را در فن خود تألیفات چند است ، ازجمله : کتاب الاهویه. کتاب الزیج. کتاب القرانات و تحویل سنی العالم. کتاب الموالید و تحویل سنیها. و حبش بن عبداﷲ استاد محمدبن عبداﷲ بازیار در نیمه اول قرن سیم هجری میزیست و معاصر با مأمون و معتصم خلیفه است.

ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوعلی احمدبن نصربن الحسین البازیار الخراسانی . ندیم سیف الدوله . جد او نصربن الحسین از ناقله ٔ سرّمن رأی است . در خدمت معتضد خلیفه میزیست و در پرورش مرغان شکاری استاد بود. ابوعلی یکی از دانشمندان ادب است و به سال 353 هَ .ق . درگذشته است . او راست : کتاب تهذیب البلاغه . کتاب اللسان . (از فهرست ابن الندیم ).


ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عمربن بازیار منجم . شاگردحبش بن عبداﷲ. او را در فن خود تألیفات چند است ، ازجمله : کتاب الاهویه . کتاب الزیج . کتاب القرانات و تحویل سنی العالم . کتاب الموالید و تحویل سنیها. و حبش بن عبداﷲ استاد محمدبن عبداﷲ بازیار در نیمه ٔ اول قرن سیم هجری میزیست و معاصر با مأمون و معتصم خلیفه است .


دانشنامه آزاد فارسی

ابن بازیار (ح ۲۴۵ق)
شهرت محمد بن عبدالله بن عمر بغدادی قمی منجم مسلمان. از نسبت او چنین برمی آید که ابتدا در بغداد و سپس در قم می زیسته است. برخی از منابع متقدم او را شیعه دانسته اند، اما در این انتساب تردید است. وی در خلافت مأمون و معتصم عباسی که دورۀ شکوفایی پژوهش های نجومی بود، بالید و نزد کسانی چون حبش حاسب و ابومشعر بلخی به فراگیری علم نجوم پرداخت. ازجمله آثار منسوب به اوست: الاهویة؛ الزیج؛ القرانات و تحویل سنی العالم؛ الموالید و تحویل سنی الموالید؛ القرانات فی الاحکام؛ القرانات فی النجوم؛ از آثار ابن بازیار فقط یک اثر با عنوان القرانات در دست است که با توجه به مندرجات آن، احتمال می رود که دیگر آثار ذکرشدۀ او همه نام های مختلف همین یک کتاب باشند.


کلمات دیگر: