کلمه جو
صفحه اصلی

مسومه

فرهنگ فارسی

اسب با نشان و علامت نشاندار داغدار

لغت نامه دهخدا

( مسومة ) مسومة. [ م ُ س َوْ وَ م َ ] ( ع ص ) تأنیث مسوم. اسب به چرا گذاشته شده. || اسب با نشان و علامت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). نشان کرده شده. نشاندار. باعلامت. معلمه. داغدار. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): حجارة مسومة؛ سنگریزه هائی که بر آن امثال خواتم بوده باشد، یا آن که بر آن نشان سپید و سرخ یا دیگر علامت بود که بدان معلوم گردد که این سنگریزه ها از سنگریزه های دنیا نبوده اند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : و أمطرنا علیها حجارة من سجیل منضود مسومة... ( قرآن 82/11 و 83 )؛ و بارانیدیم بر آن سنگهائی از سنگ گل بر هم نهاده شده و نشان کرده.

مسومة. [ م ُ س َوْ وَ م َ ] (ع ص ) تأنیث مسوم . اسب به چرا گذاشته شده . || اسب با نشان و علامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نشان کرده شده . نشاندار. باعلامت . معلمه . داغدار. (یادداشت مرحوم دهخدا): حجارة مسومة؛ سنگریزه هائی که بر آن امثال خواتم بوده باشد، یا آن که بر آن نشان سپید و سرخ یا دیگر علامت بود که بدان معلوم گردد که این سنگریزه ها از سنگریزه های دنیا نبوده اند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و أمطرنا علیها حجارة من سجیل منضود مسومة... (قرآن 82/11 و 83)؛ و بارانیدیم بر آن سنگهائی از سنگ گل بر هم نهاده شده و نشان کرده .


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّسَوَّمَةً: نشاندار- چهار پایی که آزادانه در مراتع می چرد ونیازی به اینکه برای علوفه بریزند، ندارد(کلمه مسومه که از ماده(س،و،م) گرفته شده ، به معنای چریدن حیوان است ، گفته میشود : سامت الأبل یعنی شتر براه افتاده تا برود و در صحرا بچرد ، و این گونه حیوانات را که ...
ریشه کلمه:
سوم (۱۵ بار)


کلمات دیگر: