کلمه جو
صفحه اصلی

گوشزد کردن

فارسی به انگلیسی

to notify, to point out


mention, state


mention, state, to notify, to point out

فرهنگ فارسی

بسمع رسانیدن . شنوانیدن، ( مصدر ) ۱ - گوش زد ساختن : بیار وعده خلافم گر اتفاق افتد : نخست گوش زدش این پیام خواهم کرد . ( هاتف ) ۲ - اشاره بامری کردن اندکی فهمانیدن . ۳ - تذکر دادن .

لغت نامه دهخدا

گوشزد کردن. [ زَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به سمع رسانیدن. شنوانیدن. || کمی فهمانیدن. اشاره به امری کردن. تا حدی گفتن چیزی به کسی. ( یادداشت مؤلف ). || تذکردادن. خاطرنشان کردن. گوشزد ساختن. با یاد آوردن.

دانشنامه عمومی

یاد آودی کردن، تذکر دادن، به اشاره فهماندن


پیشنهاد کاربران

تذکر دادن

Point out


کلمات دیگر: