مترادف دریایی : آبی، بحری، آبزی، دریازی
متضاد دریایی : بری
marine, maritime
marine, maritime, nautical
آبی، بحری ≠ بری
آبزی، دریازی
۱. آبی، بحری
۲. آبزی، دریازی ≠ بری
مولوی .
مولوی .
سعدی .
صائب (از آنندراج ).
صائب (از آنندراج ).
میرنجات (از آنندراج ).
دریایی . [ دُرْ ] (اِخ ) قومی که در قرن دوازدهم و یازدهم قبل از میلاد به یونان حمله بردند و با آخنیان خویشاوند بودند ولی مدتی بعد در جنگلهای شمال بالکان سکنی گزیدند و آنان را بیرون راندند و در جنوب تسالی و پلوپونز اقامت کردند و جنوب غربی آسیای صغیر را مستعمره ٔ خود قرار دادند.
دریائی . [ دَرْ ] (ص نسبی ) دریایی . منسوب به دریا. بحری . رجوع به دریایی شود.
دریائی . [ دَرْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 38هزارگزی شمال خاوری بافت و سر راه مالرو رابر به سید مرتضی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).