کلمه جو
صفحه اصلی

نشل

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چنگ در زدن در آویختن بچیزی تشبث کردن : گر تو خواهیش و گرنه ( خواهی واگرنه ) بتواند اندر نشلد زر او چون بدرخانه او برگذری ... ( فرخی .عبد.۴٠۱ ) توضیح جهانگیری همین بیت را برای فعل فوق شاهد آورده اما سروری گوید: در موید (الفضلائ ) و نسخه میرزا (ابراهیم ) بمعنی دو چیز باشد که بریکدیگر دوزند .
به دست بر آوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر . یا شتاب کردن در بر کشیدن چیزی . یا عضوی را به دست گرفته به دهن خوردن گوشت را . یا گزیدن مار کسی را .

لغت نامه دهخدا

نشل. [ ن َ ش َ ] ( اِ ) قلاب ماهی. ( برهان قاطع ). قلاب ماهی گیری. ( ناظم الاطباء ). ظاهراً مصحف نشپیل است. ( حاشیه برهان چ معین ). || ( اِمص ) دو چیز را برهم دوختن و چسبانیدن. دو چیز را با هم کوفتن. ( برهان قاطع ). پیوستگی چیزی به چیزی. ( ناظم الاطباء ). گرفتن و آویختن. ( برهان قاطع ). آویختگی. آویزش. ( ناظم الاطباء ). چنگ درزدن و چسبیدن و درآویختن به چیزی که عربان تشبث گویند.( برهان قاطع ). چنگ برزدن و درآویختن به چیزی و آن را به تازی تشبث گویند. ( آنندراج ) ( از جهانگیری ) ( انجمن آرا ). درآویختن از جائی. ( اوبهی ). درآویختگی. تشبث. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نشلیدن شود. || ( فعل امر ) و امر به این معانی باشد یعنی : دو چیز رابا هم بدوز و بچسبان و بکوب ! و بگیر و بیاویز! ( برهان قاطع ). || ( اِ ) معلق. ( ناظم الاطباء ).

نشل. [ ن َ ] ( ع مص ) به دست برآوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). گوشت از دیگ برکشیدن. ( تاج المصادربیهقی ) ( زوزنی ). || شتاب کردن در برکشیدن چیزی. ( از ناظم الاطباء ). شتاب کردن در برکندن و ربودن چیزی. ( از اقرب الموارد ). بشتاب چیزی را بر کندن و ربودن. ( از المنجد ). || عضوی را به دست گرفته به دهن خوردن گوشت آن را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بی دیگ افزار پختن گوشت را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). گوشت را بدون دیگ پختن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || گاییدن. ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد، نقل از تاج العروس ). || برون آوردن انگشتری را [ از انگشت ] و شستن آن را. ( از اقرب الموارد ). بیرون آوردن انگشتری را. ( از المنجد ). || گزیدن مار کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || ( اِ ) گوشتی که بدون دیگ افزار پخته شود پس آن را از آبگوشت بدر آورند و بخورند. لحم یطبخ بلا توابل یخرج من المرق و ینشل. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نشل . [ ن َ ] (ع مص ) به دست برآوردن گوشت را از دیگ بی کفگیر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گوشت از دیگ برکشیدن . (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ). || شتاب کردن در برکشیدن چیزی . (از ناظم الاطباء). شتاب کردن در برکندن و ربودن چیزی . (از اقرب الموارد). بشتاب چیزی را بر کندن و ربودن . (از المنجد). || عضوی را به دست گرفته به دهن خوردن گوشت آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی دیگ افزار پختن گوشت را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گوشت را بدون دیگ پختن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || گاییدن . (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد، نقل از تاج العروس ). || برون آوردن انگشتری را [ از انگشت ] و شستن آن را. (از اقرب الموارد). بیرون آوردن انگشتری را. (از المنجد). || گزیدن مار کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || (اِ) گوشتی که بدون دیگ افزار پخته شود پس آن را از آبگوشت بدر آورند و بخورند. لحم یطبخ بلا توابل یخرج من المرق و ینشل . (اقرب الموارد) (از المنجد).


نشل . [ ن َ ش َ ] (اِ) قلاب ماهی . (برهان قاطع). قلاب ماهی گیری . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نشپیل است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || (اِمص ) دو چیز را برهم دوختن و چسبانیدن . دو چیز را با هم کوفتن . (برهان قاطع). پیوستگی چیزی به چیزی . (ناظم الاطباء). گرفتن و آویختن . (برهان قاطع). آویختگی . آویزش . (ناظم الاطباء). چنگ درزدن و چسبیدن و درآویختن به چیزی که عربان تشبث گویند.(برهان قاطع). چنگ برزدن و درآویختن به چیزی و آن را به تازی تشبث گویند. (آنندراج ) (از جهانگیری ) (انجمن آرا). درآویختن از جائی . (اوبهی ). درآویختگی . تشبث . (ناظم الاطباء). رجوع به نشلیدن شود. || (فعل امر) و امر به این معانی باشد یعنی : دو چیز رابا هم بدوز و بچسبان و بکوب ! و بگیر و بیاویز! (برهان قاطع). || (اِ) معلق . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. = نشلیدن
۲. = نشیمن
۳. [قدیمی] آویختگی و پیوستگی چیزی به چیزی.
۴. (اسم ) قلاب ماهیگیری.

دانشنامه عمومی

نشل تلفظ راهنما·اطلاعات، روستایی است از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران ایران.
> کلیپ های تصویری از روستای نشلhttp://www.aparat.com/gnovinsystem
این روستا در دهستان لاریجان سفلی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۹۰ نفر (۶۰خانوار) بوده است.
قلعه های کرکس نشین، میشنه مرگ، دوهوا، پیل باهان، تیمور قلعه، اسکندبند و لاکوه وچشمه سارهای هنزا، گته لش، سردخونی، میچکاخونی و سرخ تنگوسر.


کلمات دیگر: