کلمه جو
صفحه اصلی

خامل


مترادف خامل : گمنام، بی نام، ناشناس، بی نام ونشان، پست، فرومایه

متضاد خامل : سرشناس

مترادف و متضاد

۱. گمنام، بینام، ناشناس، بینامونشان
۲. پست، فرومایه ≠ سرشناس


فرهنگ فارسی

(اسم صفت ) ۱ - گمنام بی نام و نشان. ۲ - بی قدر فرومایه . جمع : خاملین .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - گمنام . ۲ - بی قدر، فرومایه .

لغت نامه دهخدا

خامل. [ م ِ ] ( ع ص ) گمنام. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 372 ). بی نام. ( مهذب الاسماء ) : در مجلس عام از هرگونه مردم کافی و خامل حاضر بودند. ( تاریخ بیهقی ).|| بی قدر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ). پست : هر که رای ضعیف... دارد از درجتی عالی به رتبتی خامل میگراید. ( کلیله و دمنه ). مرد هنرمند و بامروت اگر چه خامل منزلت باشد بعقل و مروت خویش پیدا آید. ( کلیله و دمنه ).
بانگ و صیتی جو که آن خامل نشد
تاب خورشیدی که آن آفل نشد.
مولوی ( مثنوی ).
- خامد و خامل ؛ گمنام. بی نام.

فرهنگ عمید

۱. گمنام، بی نام ونشان.
۲. فرومایه، بیقدر.

پیشنهاد کاربران

خامل ذکرهای که بدون اینکه متوجه اش بشه کلمات و ذکر هایی را تکرار میکنندمخصوصا دربین افرادی که اهل ذاکر هستند و ذکربین خود و خدایشان
زیاد میگویند به همین خاطر وقتی همان بنده بدون ذکر باشد ازطرف خدای مهربان ذکر های را به زبان القا میشود و بدون اینکه خودش متوجه اش باشد پشت سرهم همان کلمات را ذکر میکند که آنرا خامل گویند!

یوسف علی همتی از شهرستان خوی
شماره تماس : 09144629662


کلمات دیگر: