کلمه جو
صفحه اصلی

پای دشت

فرهنگ فارسی

موضعی به طبرستان

لغت نامه دهخدا

پای دشت. [ دَ ] ( اِخ ) موضعی به طبرستان. حسن بن زید ملقب به داعی کبیر در آغاز کار استیلای خودبر طبرستان و پس از روزی چند که اکثر حکام و اشراف طبرستان در ظل رایت وی گرد آمدند بمقابله محمدبن اوس حاکم طبرستان از دست طاهریان رفت و در مقدمه سپاه محمدبن رستم ونداامید را که برادر اسپهبد عبداﷲبن ونداامید بود فرستاد. محمدبن اوس نیز محمدبن اخشیدبن رستم را مأمور مقابله وی کرد و هر دو لشکر در پای دشت بهم رسیدند و جنگ میان دو طرف درگرفت. محمدبن رستم ونداامید محمدبن اخشید را کشت و سرش را نزدیک داعی فرستاد و خود دشمنان را تا آمل تعاقب کرد و سالماًغانماً بازگشت و در پای دشت بموکب داعی پیوست و در آن منزل طبرستانیان بحسن بن زید پیوستند و جمعیتی تمام دست داد. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 342 و 343 شود.

دانشنامه عمومی

پای دشت نام شهری بود که پیش از این در طبرستان وجود داشت. شهر پایدشت از جمله پادگان های نظامی بود که توسط عوامل عباسیان در دوران منصور دوانیقی در نزدیکی آمل و در راه ناتل ساخته شد. این پایگاه در ابتدا توسط ابوالعباس طوسی با پانصد نفر نیرو تأسیس شد و بایستی در حدود چمستان کنونی آن را جست.
اسلامی، حسین. مازندران در تاریخ. ج.یک. ساری: شلفین، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۱۰۰-۱۷۸-۹. صفحه ۱۳۴.


کلمات دیگر: