hernia, rupture
باد فتق
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
مرضی است که خایه بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
باد فتق. [ دِ ف َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرضی است که خایه بزرگ شود. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
بباد فتق براهیم و غلمه عثمان
بدبه علی موش گیر وقت دباب.
بباد فتق براهیم و غلمه عثمان
بدبه علی موش گیر وقت دباب.
خاقانی.
رجوع به بادگن و بادگند شود.کلمات دیگر: