کلمه جو
صفحه اصلی

یعمل

عربی به فارسی

کردن , عمل کردن , انجام دادن , کفايت کردن , اين کلمه در ابتداي جمله بصورت علا مت سوال ميايد , فعل معين


فرهنگ فارسی

شتر نر برگزیده استوار مطبوع بر کار شتر نر قوی

لغت نامه دهخدا

یعمل. [ ی َ م َ ] ( ع ص ) شترنر برگزیده استوار مطبوع بر کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شتر نر قوی. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَعْمَلُ: انجام می دهد - عمل می کند
معنی یَعْمَلْ: انجام دهد - عمل کند (جزمش به دلیل شرط شدن برای بعد از خود می باشد)
معنی لَا یَجِدْ: نمی یابد ( در عبارت "مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلَا یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ ﭐللَّهِ وَلِیّاً وَلَا نَصِیراً "جزمش به دلیل جواب شرط واقع شدن برا ی جمله قبلی است)
ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)

پیشنهاد کاربران

انجام دهنده


کلمات دیگر: