بادامهایی که بر تابوت مرده اندازند
بادام سیاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بادام سیاه. [ م ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادامهائی که بر تابوت مرده اندازند. میرخسروی گوید :
دو بادام سیه هر سو میفکن در نظربازی
نگه دارش که روزی بر سر تابوتم اندازی.
چشم تو جادوست یا آهوست یا صیاد خلق
یا دو بادام سیه یا نرگس شهلاست این ؟
دو بادام سیه هر سو میفکن در نظربازی
نگه دارش که روزی بر سر تابوتم اندازی.
( آنندراج ).
|| کنایه از چشم معشوق باشد. جامی گوید : چشم تو جادوست یا آهوست یا صیاد خلق
یا دو بادام سیه یا نرگس شهلاست این ؟
( آنندراج ).
در غیاث بهمین معنی بادام سیه آمده است. رجوع به بادام سیه شود.کلمات دیگر: