کلمه جو
صفحه اصلی

خزانه دار


مترادف خزانه دار : خازن، صندوقدار، کلیددار، گنجور، مستوفی

برابر پارسی : گنجور | گنجور

فارسی به انگلیسی

chamberlain, bursar, cashier, treasurer

treasurer


bursar, cashier, treasurer


مترادف و متضاد

bursar (اسم)
بایگان، خزانه دار، صندوقدار، گنجور دانشکده

treasurer (اسم)
خزانه دار، صندوقدار، خازن، خزان دار، گنجور

quaestor (اسم)
خزانه دار، افسر رئیس دادگاه

خازن، صندوقدار، کلیددار، گنجور، مستوفی


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - نگهبان خزانه گنجور . ۲ - صندوقدار رئیس صندوق تحویلدار . ۳ - توپ یا تفنگی که دارای مخزن باشد .

← گنجور


فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - ر ی یس خزانه . ۲ - تحویل دار.

لغت نامه دهخدا

خزانه دار. [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) گنجینه دار. ( آنندراج ). گنجور. خزینه دار. خازِن قسطار. گاه بد. گهبد. جهبذ. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
خزانه دار تو در بزم نشنود ز تو آن
سلاح دار تو در رزم نشنود ز تو این.
امیر معزی ( از آنندراج ).
|| رئیس خزانه عامره. ( ناظم الاطباء ). رئیس خزانه دولتی یا شاهی :
ترازوی صلت زائرانت را ملکا
کم از هزار ندارد خزانه دارت سنگ.
فرخی.
قاصد شد و آن خزانه را برد
یک یک بخزانه دار بسپرد.
نظامی.
|| تحویلدار. ( ناظم الاطباء ). || توپ یا تفنگی که دارای مخزن و خزینه باشد.( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. رئیس خزانه، تحویل دار.
۲. (صفت ) [قدیمی، مجاز] حفاظت کننده.

دانشنامه عمومی

خزانه دار یا رئیس خزانه (انگلیسی: Treasurer)، مسئول امور مالی انجمن، صنف یا موسسات می باشد که مدیریت «موقوفه مالی» یا «ذخیره ارزی» سازمان از وظایف و اختیارات خزانه دار است.
موقوفه مالی
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
خزانه داری
مدیر ارشد مالی
برداشت از حساب های مؤسسات غالباً به امضاء مشترک رئیس انجمن یا مؤسسه (یا مقامات مجاز از طرف وی) و خزانه دار (یا مقام مجاز از طرف وی) می باشد. گزارش های حسابرسی مؤسسات غالباً در چند نسخه به رئیس مؤسسه، معاونت اداری مالی، خزانه دار و به دبیرخانه هیئت امنا ارائه می شود.
تنخواه گردان پرداخت، عبارت است از وجهی که از طرف خزانه دار با تأیید رئیس مؤسسه یا مقامات مجاز از طرف ایشان برای انجام هزینه ها و خریدها در اختیار کارپردازها قرار می گیرد.

فرهنگستان زبان و ادب

[باستان شناسی] ← گنجور

پیشنهاد کاربران

مستوفی


کلمات دیگر: