کلمه جو
صفحه اصلی

کندیل کردن

فرهنگ فارسی

قتل کردن و کشتن . کسی را خفه کردن

لغت نامه دهخدا

کندیل کردن. [ ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هر گاه چیزی از کسی به زور و عنف بستانند گویند: کندیلش کردیم. ( آنندراج ). به قوت گرفتن. || قتل کردن و کشتن. ( ازآنندراج ). کسی را خفه کردن. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || فشار وارد آوردن. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: