کلمه جو
صفحه اصلی

ادمی گری

فرهنگ فارسی

( آدمی گری ) بشریت

لغت نامه دهخدا

( آدمی گری ) آدمی گری. [ دَ گ َ ] ( حامص مرکب ) بشریت : اما گاه گاه در درون استاد امام از راه آدمی گری اندک داوری می بود. ( اسرارالتوحید ). چون چشم من بر وی افتاد از آدمیگری هیچ چیز با من نماند. روحی و آسایشی از وی بمن رسید چنانکه بیخود گشتم. ( اسرارالتوحید ).


کلمات دیگر: