نوعی بیماریست در خر و اسب و استر
خنام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خنام. [ خ ُ] ( اِ ) نوعی بیماری است در خر و اسب و استر. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). خُنّام.
خنام. [ خ ُن ْ نا ] ( اِ ) خُنام. رجوع به خنام شود :
هزاران چشمه خون خنام گیرد
ز نوک پیلک و زخم سنان اسب.
خنام. [ خ ُن ْ نا ] ( اِ ) خُنام. رجوع به خنام شود :
هزاران چشمه خون خنام گیرد
ز نوک پیلک و زخم سنان اسب.
عمید لومکی.
خنام . [ خ ُ] (اِ) نوعی بیماری است در خر و اسب و استر. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). خُنّام .
خنام . [ خ ُن ْ نا ] (اِ) خُنام . رجوع به خنام شود :
هزاران چشمه خون خنام گیرد
ز نوک پیلک و زخم سنان اسب .
هزاران چشمه خون خنام گیرد
ز نوک پیلک و زخم سنان اسب .
عمید لومکی .
کلمات دیگر: