کلمه جو
صفحه اصلی

ادغال

فرهنگ فارسی

فسادها تباهیها

لغت نامه دهخدا

ادغال . [ اِ ] (ع مص ) در جای درخت ناک درآمدن و پنهان شدن در وی . || تباهی آوردن در کاری . تباهی و فساد در کاری آوردن . (مؤید الفضلاء). داخل کردن در کار چیزی را که آنرا تباه کند. || سخن چینی کردن . || خیانت کردن نسبت بکسی . || بناگاه کشتن کسی را.


ادغال. [ اِ ] ( ع مص ) در جای درخت ناک درآمدن و پنهان شدن در وی. || تباهی آوردن در کاری. تباهی و فساد در کاری آوردن. ( مؤید الفضلاء ). داخل کردن در کار چیزی را که آنرا تباه کند. || سخن چینی کردن. || خیانت کردن نسبت بکسی. || بناگاه کشتن کسی را.

ادغال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ دَغَل. فسادها. تباهیها. || درختان انبوه درهم پیچیده و بسیاری گیاهها ودرهم آمیختگی آنها. || جاهای خوف و هلاک.

ادغال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دَغَل . فسادها. تباهیها. || درختان انبوه درهم پیچیده و بسیاری گیاهها ودرهم آمیختگی آنها. || جاهای خوف و هلاک .



کلمات دیگر: