کلمه جو
صفحه اصلی

خندریلی

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از تیر. مرکبیان و آن نوعی از کاسنی بری است و تلخ مزه و دارای ساق. باریک و گلهای زرد رنگ است . شاخه هایش صمغی چسبناک تولید کنند و آن در آسیا و ارویا روید .

لغت نامه دهخدا

خندریلی. [ خ َ دَ ] ( اِ ) نوعی از کاسنی بری. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است دشتی با برگی خاردار و دندانه دار و گلی زرد و طعمی تلخ مایل به گسی ببالای بدستی و کمتر و بیشتر. ( یادداشت بخط مؤلف ). به لغت نبطی اسم نباتی است شبیه بکاسنی بری و ساق و بیخ او باریکتر از آن و گلش زرد مایل به سرخی و بر شاخهای اوصمغ متکون می شود مثل مصطکی و به قدر باقلا و بسیار چسبنده و قوه او تا یکسال باقی است و صمغ آن تا هفت سال و نبات او بغایت مجفف. ( از تحفه حکیم مؤمن ).


کلمات دیگر: