کلمه جو
صفحه اصلی

تضویه

فرهنگ فارسی

مایل کردن چیزی را چیزی

لغت نامه دهخدا

( تضویة ) تضویة. [ ت َض ْ ی َ ] ( ع مص ) مایل کردن چیزی را به چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

تضویة. [ ت َض ْ ی َ ] (ع مص ) مایل کردن چیزی را به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


( تضوئة ) تضوئة. [ ت َ وِ ءَ ]( ع مص ) روشن کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). روشن کردن. ( آنندراج ). روشن کردن خانه را. ( از اقرب الموارد ). || میل کردن از کاری و برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مایل گردیدن و میل کردن از کاری. ( ناظم الاطباء ).

تضوئة. [ ت َ وِ ءَ ](ع مص ) روشن کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روشن کردن . (آنندراج ). روشن کردن خانه را. (از اقرب الموارد). || میل کردن از کاری و برگردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). مایل گردیدن و میل کردن از کاری . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: