کلمه جو
صفحه اصلی

چلپاسه


مترادف چلپاسه : باشو، سوسمار کوچک، مارمولک، کلپاسه

فارسی به انگلیسی

lizard, salamander, small lizard

small lizard


مترادف و متضاد

small lizard (اسم)
چلپاسه

باشو، سوسمار کوچک، مارمولک، کلپاسه


فرهنگ فارسی

صورت فلکی کم‌نوری در آسمان شمالی (northern sky) با آرایش زیگزاگ، بین دو صورت قیفاووس و فرس که به شکل سوسمار تصور می‌شود


( اسم ) مارمولک
نوعی از ضب است که سوسمار باشد و آن را وزغه نیز گویند و آن کوچکترین اجناس سوسمار است و بعضی گویند حربا عبارت ازوست و او عقرب را درست فرو می برد و گوشت او سم قاتل است اگر در شراب افتد و بمیرد آن شراب هلاک کننده باشد . سوسمار کوچک زهر دار

فرهنگ معین

(چَ س ) (اِ. ) مارمولک ، کرپاس ، کرپاشه ، کرپاسو، و کرباسک نیز گویند

لغت نامه دهخدا

چلپاسه. [ چ َ س َ / س ِ ] ( اِ ) نوعی از ضب است که سوسمار باشد و آن را وزغه نیز گویند و آن کوچکترین اجناس سوسمار است و بعضی گویند حربا عبارت از اوست و او عقرب را درست فرو می برد و گوشت او سم قاتل است ، اگر در شراب افتد و بمیرد آن شراب هلاک کننده باشد. ( برهان ). معروف است و نام او تبدیلات دارد. ( از انجمن آرا ). جانوری شبیه به حربا که در سقف خانه ها باشد، به هندی چهپگلی گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). کرپاسو. کرپاسه. کرپاشه. کربایس. کربایش. مارمولک.کربس. کربش. کربسو. کربشو. کربسه. کربشه. کِلپَسَه. ( در لهجه اهالی خراسان ). مارپلاس. سوسمار کوچک زهردار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کرپاسه و کرپاسو و کربسو و کربشو و کربسه شود.

فرهنگ عمید

سوسمار کوچک، مارمولک، کرباسه، کرباشه، کرباشو، کربش، کربشه، باشو، ماتورنگ. =سوسمار

دانشنامه عمومی

مارمولک


قورباغه


چلپاسه (صورت فلکی). مختصات: ۲۲h ۳۰m ۰۰s٬ +۴۵° ۰۰′ ۰۰″
آلفا چلپاسه:یک ستاره در رشته اصلی با نوع طیف A1 V و قدر ظاهری 3.77m و یک ستاره دوتایی است.
روِ ۴۷ :یک گروه از پنج ستاره با قدرهای 5.8, 9.8, 10.1, 9.4, 9.8)
چَلپاسه(به انگلیسی: Lacerta) به معنی سوسمار یا مارمولک یکی از صور فلکی نیم کره شمالی آسمان است.
چلپاسه از گروه ستارگان کم رنگ و پرپیچ وخمی تشکیل شده است که پیدا کردن آن دشوار است.
شکل پیکر چلپاسه در سال ۱۶۸۷ توسط ژوهانس هولیوس (به انگلیسی: Johannes Hevelius) پدید آمد.این صورت فلکی هیچ گونه جرم مسیه ندارد و کهکشانی روشنتر از قدر ظاهری ۱۴.۵ نیز ندارد یک ستاره با نام خاص و خوشه ستاره ای کروی نیز ندارد و صور مجاور آن زن برزنجیر٬ ذات الکرسی ٬قیفاووس٬ ماکیان٬ برساووش هستند.

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگستان زبان و ادب

{Lacerta, Lac, Lizard} [نجوم] صورت فلکی کم نوری در آسمان شمالی (northern sky ) با آرایش زیگزاگ، بین دو صورت قیفاووس و فرس که به شکل سوسمار تصور می شود

گویش مازنی

بافته ی تارهای بلند پوست درخت نم دار که از آن جهت آویزان ...


/chalpaase/ بافته ی تارهای بلند پوست درخت نم دار که از آن جهت آویزان کردن برخی اشیا و ادوات استفاده کنندو نیز به خاطر خاصیت پاک کنندگی، جهت شستشو نیز مورد استفاده قرار گیرددر زبان تبری به آن چلما chemaa نیز می گویند

جدول کلمات

بزمجه , سوسمار

پیشنهاد کاربران

بزمجه ، نوعی سوسمار که سم بسیار خطرناکی دارد پیرو تعبیر لغت نامه دهخدا که در شراب افتد عامل هلاک میگردد
. . . سوسمار گاندو ، که در منطقه های جنوب شرق در شهرستان سرباز وجود دارد

کرباسه


کلمات دیگر: