کلمه جو
صفحه اصلی

درستکار


مترادف درستکار : امانت دار، امین، ثقه، درست، درست کردار، صحیح العمل، فریور، موتمن، مصیب، معتمد، نیکوکار

متضاد درستکار : دغل

فارسی به انگلیسی

honest, conscientious, honorable, just, religious, righteous, scrupulous, single-hearted, square, straightforward, upright

honest


conscientious, honest, honorable, just, religious, righteous, scrupulous, single-hearted, square, straightforward, upright


فارسی به عربی

یمین
مستقیم

يمين


مترادف و متضاد

right (صفت)
راست، صحیح، درست، واقعی، بجا، محقق، ذیحق، درست کار، قائم

upright (صفت)
راست، درست، عمودی، نیکو کار، راد، درست کار، قائم

honest (صفت)
صادق، بامروت، راد، امین، راستکار، درست کار، بی غل و غش

righteous (صفت)
نیکو کار، درست کار، عادل، صالح

امانت‌دار، امین، ثقه، درست، درست‌کردار، صحیح‌العمل، فریور، موتمن، مصیب، معتمد، نیکوکار ≠ دغل


فرهنگ فارسی

امین، کسی که کارهایش ازروی راستی ودرستی است
( صفت ) ۱ - آنکه کارهایش به راستی و درستی انجام گیرد درست کردار . ۲ - امین و معتمد .

فرهنگ معین

( ~. ) (ص فا. ) ۱ - آن که کارهایش به راستی و درستی انجام گیرد، درست کردار. ۲ - امین ، معتمد.

لغت نامه دهخدا

درستکار. [ دُ رُ ] ( ص مرکب ) استوار کار. ( ناظم الاطباء ). حکیم. ( السامی ) ( مهذب الاسماء ). حکمة. ( دهار ). آنکه کارهایش براستی و درستی انجام گیرد. درست کردار. || امین. ( ناظم الاطباء ). معتمد.

فرهنگ عمید

کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، درست کردار، امین.

پیشنهاد کاربران

شنره

موتمن . امین

انداوه

Saintly
صفت است نه قید.
به معنی درستکار، پاکدامن.


پاک ، کار درست

کسی که درست کار هست

من درست کار استن


کلمات دیگر: