کلمه جو
صفحه اصلی

چهره پرداز


مترادف چهره پرداز : تصویرگر، چهره نگار، رسام، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور

فارسی به انگلیسی

painter


portraitist, painter

مترادف و متضاد

تصویرگر، چهره‌نگار، رسام، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور


فرهنگ فارسی

( صفت ) صورتگر مصور نقاش .
پردازند. چهره . چهره آرا . رخ پرداز . یا کنایه از آفتاب است .

هنرمندی که کار چهره‌پردازی انجام دهد * در زبان فارسی واژۀ "گریمور" برای این مفهوم به کار رفته که ساخته فارسی‌زبانان است.


فرهنگ معین

( ~. پَ )(ص فا. ) صورتگر، نقاش .

لغت نامه دهخدا

چهره پرداز. [ چ ِ رَ / رِ پ َ ] ( نف مرکب ) پردازنده چهره.چهره آرا. رخ پرداز. رخساز. مصوِّر. ( غیاث اللغات ). مصور و صورتگر را گویند. رنگ آمیزنده. ( برهان ). نقاش. ( یادداشت مؤلف ). || کنایه از آفتاب است.
- چهره پرداز بهار ؛کنایه از آفتاب بهاری است :
این چه رخسارست گویا چهره پرداز بهار
آب و رنگ صد گلستان صرف یک گل کرده است.
صائب.
- چهره پرداز جهان ؛ کنایه از آفتاب است یکی چون آفتاب پرورش دهنده عالم است و دیگر چون تا آفتاب طالع نشود همه الوان و صور در خفا باشد و همین که ظاهر و طالع شد همه ظاهر میگردند پس گویا چهره جهان ساخته وپرداخته اوست. ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

صورتگر، نقاش.

دانشنامه عمومی

چهره پرداز یا گریمور یا مسئول گریم فردی است که آرایش چهره بازیگران برای حضور در نمایش های تلویزیونی، سینمایی یا تئاتری را بر عهده دارد. چهره پردازی از سال ۱۹۸۱ تبدیل به یکی از موارد جایزه اسکار گردیده است.هم اکنون در کشور آموزشگاه های بسیاری به آموزش گریم به هنرجویان می پردازند.در آرایشگاه های زنانه از گریم به میکاپ نام برده می شود.
چهره پرداز کسی است که مطابق با طرحی که طراح چهره پرداز ارائه داده ، بازیگر را اصطلاحاً گریم کرده و برای بازی آماده می کند. به چهره پرداز ، گریمور هم گفته می شود.
او کسی است که با توجه به نقش و ویژگی های آن و نیز با توجه به بازیگری که قرار است آن نقش را ایفا کند، طرحی از چهره بازیگر تهیه می کند. او یا طرحش را خودش بر روی بازیگر پیاده می کند یا آن را به چهره پرداز می سپرد. او همچنین بر کار چهره پردازان، آرایش گرها و مو آراها نظارت می کند.
او کسی است که تنها مسئول موی بازیگر است و بر طبق آنچه طراح چهره پردازی در نظر دارد، موی بازیگر را کوتاه کرده، به سرش موی مصنوعی اضافه کرده یا موی خود بازیگر را حالت می دهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{make-up artist} [سینما و تلویزیون] هنرمندی که کار چهره پردازی انجام دهد * در زبان فارسی واژۀ "گریمور" برای این مفهوم به کار رفته که ساخته فارسی زبانان است.

جدول کلمات

نقاش

پیشنهاد کاربران

گریمور، تصویرگر، چهره نگار، رسام، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور


کلمات دیگر: