مترادف چریکی : مربوط به چریک، چریک وار، جنگ های نامنظم
چریکی
مترادف چریکی : مربوط به چریک، چریک وار، جنگ های نامنظم
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
۱. مربوط به چریک
۲. چریکوار
۳. جنگهای نامنظم
مربوط به چریک
چریکوار
جنگهای نامنظم
فرهنگ فارسی
دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز .
لغت نامه دهخدا
چریکی. [ چ َ / چ ِ ] ( ص نسبی ،اِ ) منسوب به چریک. مردم چریک. ج ، چریکیان : دیگر باید که جماعت چریکیان با املاک و زمین ملاک وارباب و اوقاف تعلق نسازند. ( تاریخ غازانی ص 306 ). و این چریکیان زراعت آنجا به اسیران و غلامان خود کرده باشند. ( تاریخ غازانی ص 306 ). رجوع به چریک شود.
چریکی. [چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 45هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ، کنار راه مسجدسلیمان به لالی واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 70 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و کارگری شرکت نفت وراهش شوسه است. ساکنین این آبادی از طایفه هفت لنگ بختیاری میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
چریکی. [چ ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 45هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ، کنار راه مسجدسلیمان به لالی واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 70 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و کارگری شرکت نفت وراهش شوسه است. ساکنین این آبادی از طایفه هفت لنگ بختیاری میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
چریکی . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ،اِ) منسوب به چریک . مردم چریک . ج ، چریکیان : دیگر باید که جماعت چریکیان با املاک و زمین ملاک وارباب و اوقاف تعلق نسازند. (تاریخ غازانی ص 306). و این چریکیان زراعت آنجا به اسیران و غلامان خود کرده باشند. (تاریخ غازانی ص 306). رجوع به چریک شود.
چریکی . [چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 45هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ، کنار راه مسجدسلیمان به لالی واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و 70 تن سکنه دارد. آبش از چشمه محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و کارگری شرکت نفت وراهش شوسه است . ساکنین این آبادی از طایفه ٔ هفت لنگ بختیاری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
پیشنهاد کاربران
چیرکی:جنگ های نا منظم
کلمات دیگر: