مترادف حقایق : حقیقت ها
حقایق
مترادف حقایق : حقیقت ها
فارسی به انگلیسی
truth
مترادف و متضاد
حقیقتها
فرهنگ فارسی
حقیقتها، راستی ها، درستی ها، جمع حقیقت
( اسم ) جمع حقیقت . ۱ - حقیقتها . ۲ - ذاتیات واقعیات . یا حقایق ابداعی ( ابداعیه ) . عقول مجرد و نفوس . یا حقایق ازلی ( ازلیه ) . مثل افلاطونی ( آرائ اهل مدینه الفاضله قدمه ۱۱ ) یا حقایق اسمائ . اسمائ الهی . یا حقایق اشیائ . ذاتیات و فصول آنها .
( اسم ) جمع حقیقت . ۱ - حقیقتها . ۲ - ذاتیات واقعیات . یا حقایق ابداعی ( ابداعیه ) . عقول مجرد و نفوس . یا حقایق ازلی ( ازلیه ) . مثل افلاطونی ( آرائ اهل مدینه الفاضله قدمه ۱۱ ) یا حقایق اسمائ . اسمائ الهی . یا حقایق اشیائ . ذاتیات و فصول آنها .
( اسم ) جمع حقیقت . ۱ - حقیقتها . ۲ - ذاتیات واقعیات . یا حقایق ابداعی ( ابداعیه ) . عقول مجرد و نفوس . یا حقایق ازلی ( ازلیه ) . مثل افلاطونی ( آرائ اهل مدینه الفاضله قدمه ۱۱ ) یا حقایق اسمائ . اسمائ الهی . یا حقایق اشیائ . ذاتیات و فصول آنها .
فرهنگ معین
(حَ یِ ) [ ع . حقائق ] (اِ. ) جِ حقیقت ، نصیب ، بهره .
لغت نامه دهخدا
حقایق. [ ح َ ی ِ] ( ع اِ ) ج ِ حقیقت. ( از اقرب الموارد ). حقیقتها. درستی ها. راستی ها. || ج ِ حُقُق و حقق جمع است حِق را. پس حقایق جمعالجمع حِق است. ( منتهی الارب ). || در عبارت ذیل ظاهراً حقایق را جمع حُق الجحر فی الارض آورده است : از تیغ مردان حقایق زمین رنگ شقایق گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- حَقایق الاَسماء ؛ هی تعینات الذات و نسبها. الا انها صفات تمیز بها انسان بعضها عن بعض. ( کشاف اصطلاحات الفنون از تعریفات ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
- حَقایق الاَسماء ؛ هی تعینات الذات و نسبها. الا انها صفات تمیز بها انسان بعضها عن بعض. ( کشاف اصطلاحات الفنون از تعریفات ). رجوع به تعریفات جرجانی شود.
حقائق. [ ح َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ حقیقت. رجوع به حقایق و حقیقت شود.
فرهنگ عمید
= حقیقت
=حقایق اسما: اسمای الهی.
=حقایق اسما: اسمای الهی.
پیشنهاد کاربران
دوست داشتن
وقایع
کلمات دیگر: