کلمه جو
صفحه اصلی

چوبدار


مترادف چوبدار : گله دار، گوسفنددار، گوسفندفروش، قپاندار، حارس، محافظ، چماق دار

فارسی به انگلیسی

cattle - man, drover

مترادف و متضاد

drover (اسم)
چوبدار، گله فروش، دلال گاو و گوسفند

صفت


گله‌دار، گوسفنددار، گوسفندفروش


قپاندار


حارس، محافظ


چماق‌دار


فرهنگ فارسی

گله دار، گوسفنددار، کسی که کارش خریدوفروش است
( صفت ) ۱ - آنکه شغلش خرید و فروش گوسفند است گله دار گوسفند دار . ۲ - شخصی که در میدانهای بار فروشی دو سر چوب قپان را روی دوش گیرد . ۳ - ( اصطلاحا ) قپاندار .

فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است ، گله دار. ۲ - اصطلاحاً قپاندار.

لغت نامه دهخدا

چوبدار. ( نف مرکب ) چوب دارنده. دارنده چوب. ( از فرهنگ فارسی معین ). || خادمان سلاطین و وزرا که چوبهای سیمین و زرین در دست دارند. بفارسی آن را چوبکی هم گویند. و بترکی تونقطار بضم تای فوقانی و فتح قاف و طای مهمله به الف و رای مهمله در آخر گویند. ( آنندراج ). نوکرهای مخصوص سلاطین و امرا که چوب نقره و طلا در دست دارند. ( فرهنگ نظام ). گرز بردار. ( ناظم الاطباء ) :
قیصر شرابدارت و چیپال چوبدار
خاقان رکابدارت و فغفور پرده دار.
منوچهری.
|| آنکه گوسفند و بز و میش و گاو بسیار از قراء و قصبات گرد کند و برای فروختن بشهرها برد و در کشتارگاهها و غیره بفروشد. جلاب. ( یادداشت مؤلف ). آنکه شغلش خرید و فروش گوسفند است. گله دار. گوسفنددار. ( فرهنگ فارسی معین ). || شخصی که در میدانهای بارفروشی دو سر چوب قپان را روی دوش گیرد. ( فرهنگ فارسی معین ). ( اصطلاحاً ) قپاندار. و تلفظ عامیانه آن چوقدار است.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است، گله دار، گوسفنددار.
۲. [قدیمی] گرزدار، چوبک زن.

دانشنامه آزاد فارسی

چوب دار (drover)
شخصی که گله را در سفرهای طولانی هدایت می کند. در گذشته، دامداران غالباً چوب دارهای حرفه ای را برای راندن گله به بازار دام و نظارت بر فروش آن ها به کار می گرفتند. در قرن ۱۸، با توسعۀ بازارهای بزرگ گوشت در شهرهای پرجمعیت، چوب دارها به افرادی مهم و گاه سرشناس بدل شدند. لازم بود این افراد قوی، کاردان، و امین باشند، زیرا هنگام بازگشت مبالغ هنگفتی پول برای صاحبان گله به همراه می آوردند.


کلمات دیگر: