کلمه جو
صفحه اصلی

کلیچ

فرهنگ فارسی

کلیج .چرک و ریم

لغت نامه دهخدا

کلیچ. [ ک َ ] ( اِ ) کَلیج. ( از برهان ). چرک و ریم. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کَلیج شود.

واژه نامه بختیاریکا

کلک؛ انگشت

پیشنهاد کاربران

کلیچ به معنی انگشت شست میباشد.

هم اینک نیز در گویش بختیاری به انگشت شست کلیچ میگویند.

در واقع اسم پهنه ی آبی خلیج فارس هم در ایران باستان کلیچ پارس بوده و چون بعدها اعراب حروف پ ، چ نداشتند به مرور زمان به خلیج فارس تغییر کرد.

در ایران باستان به مجموع دریای عمان و اقیانوس هند دریای پارس گفته میشد. و به خلیج فارس، کلیچ پارس گفته میشد. یعنی انگشت دریاهای پارس


کلیچ و کلیجه همان کلوچه است و هرنان روغنی را کلیچ گویند
نه ان طفلم که با شیرین زبانی
به خرمایی کلیچم را ستانی
نظامی

کریمی که بر سفره ٔ عام دارد
کلیج از مه و از کواکب کلیچه .

ابوالعلاء گنجوی ( از آنندراج ) .

همچنان کلیچ و کلک و کلیک انگشت باشد

یک واژه ترکی به معنای دروگر یا همان کشاورز است

کلیچ واژه ای با ریشه ی تورکی به معنای کشاورز، خوشه چین، دروگر میباشد
تلفظ صحیح : Kelich کِلیچ

انگشتان دست

واژه ای ترکی بمعنی دروگر ، چیننده گندم ( دِروگَر ) یا کشاورز


کلمات دیگر: