کلمه جو
صفحه اصلی

مفسد


مترادف مفسد : بداصل، بدذات، بدگوهر، شرطلب، عیار، غماز، فسادگر، فتنه انگیز، فتنه جو، فسادآفرین، مفتن، مفسده جو، مفسده طلب، واقعه طلب

متضاد مفسد : مصلح

برابر پارسی : بدکاره، هرزه، تبهکار

فارسی به انگلیسی

corrupt, seditious (person)

seditious (person)


مترادف و متضاد

بداصل، بدذات، بدگوهر، شرطلب، عیار، غماز، فسادگر، فتنه‌انگیز، فتنه‌جو، فسادآفرین، مفتن، مفسده‌جو، مفسده‌طلب، واقعه‌طلب ≠ مصلح


فرهنگ فارسی

فاسدکننده، تباه کننده
( اسم ) فساد کننده تباه کننده : [ چون بمرد آن مرد مفسد در گناه گفت : می بردند تابوتش براه ...] ( منطق الطیر . چا . دکتر گوهرین ۱٠۴ )

فرهنگ معین

(مُ س ) [ ع . ] (اِفا. ) تباه کننده ، فاسد - کننده .

لغت نامه دهخدا

مفسد. [ م ُ س ِ ] ( ع ص ) تباه کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). تباه کننده. فسادکننده. ( ناظم الاطباء ). تباهکار. ( مهذب الاسماء ). فتنه ساز. فتنه انگیز.مضر. ضرررسان. مخرب. اهل فساد و زیان. گناهکار و مجرم. مرد فتنه جو و بدخواه. ( از ناظم الاطباء ). تبهکار.بدکار. مقابل مصلح. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و اًن تخالطوهم فاًخوانکم واﷲ یعلم المفسد من المصلح. ( قرآن 220/2 ). قالوا یا ذاالقرنین اًن یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض. ( قرآن 94/18 ). ألا اًنّهم هم المفسدون ولکن لایشعرون. ( قرآن 12/2 ).
و آنان که مفسدان جهانند و مرتدان
از ملت محمد وتوحید کردگار...
منوچهری.
نگذاریم که از بلخان کوه و دهستان و حدود خوارزم و جوانب جیحون هیچ مفسدی سر برآرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 479 ). حاکم اینجا امیر بغداد است و مفسدان فساد میکنند به داد نمی رسد به علت آنکه به خویشتن مشغول است. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 437 ). مفسدی چند مردمان جلد با وی یار شد و کاروانها می زدند ودیه ها غارت می کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 572 ). مضربان مفسد صورت من زشت کرده بودند. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 350 ). مرا ایزدتعالی از بهر آن آفریده است و بر خلق گماشته تا مفسدان را از روی زمین برگیرم. ( سیاست نامه ). در این حال مرا چنان معلوم کردند که قومی از مفسدان کوچ و بلوچ... مالی برده اند. ( سیاست نامه ). من از ایشان به جان آمده ام که اغلب ایشان دزد و مفسدانند. ( سیاست نامه ).
می کنند این و هیچ مفسد را
بر چنین کارها حکایت نیست.
مسعودسعد.
تمامی مفسدان اطراف دم درکشیدند. ( کلیله و دمنه ). امن راهها و قمع مفسدان... به سیاست منوط. ( کلیله و دمنه ). از دو حال بیرون نیست یا مصلح است یا مفسد، اگر مصلح است در حبس داشتن ظلم است و اگر مفسد است مفسد را زنده گذاشتن هم ظلم است. ( چهارمقاله ص 73 ). از برای تقدیم و تعریک مفسدان... ( سندبادنامه ص 3 ).
چون بمرد آن مرد مفسد در گناه
گفت می بردند تابوتش به راه.
عطار ( منطق الطیر چ گوهرین ص 104 ).
گفت سبب مفسدی چند، چندین هزار خلق را چگونه توان کشت. ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 90 ).
چو از کار مفسد خبر یافتی
ز دستش برآور چو دریافتی.
سعدی ( بوستان ).
مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه. ( گلستان ).

فرهنگ عمید

آن که موجب ایجاد فساد و تباهی می شود، تبهکار.

دانشنامه عمومی

مفسد (فیلم). مفسد (به انگلیسی: The Corruptor) فیلمی محصول سال ۱۹۹۹ و به کارگردانی جیمز فولی است. در این فیلم بازیگرانی همچون چو یون فات، مارک والبرگ، ریک یانگ، پل بن-ویکتور، بایرون من، برایان کاکس، کیم چان و توا فلدشو ایفای نقش کرده اند.
۱۲ مارس ۱۹۹۹ (۱۹۹۹-03-۱۲)
یک افسر با سابقه پلیس مهاجرت به همراه افسر پلیس نیویورک تلاش می کنند تا از قاچاق انسان و فساد که توسط مافیای چینی در جریان است جلوگیری کنند. اما وقتی مافیا به افسر پلیس رشوه می دهد همه چیز پیچیده شده و...

فرهنگ فارسی ساره

جلویز


واژه نامه بختیاریکا

دَو شیورن؛ هَمه دَنگِه

جدول کلمات

تباه کار

پیشنهاد کاربران

mofsed این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آژاباک، آژابار، آژابیر، آژابو ( آژاب از کردی: آژاوه= فساد + «اک، ار، یر، او» )
لِزیناک، لِزینار، لِزینو، لِزینیر ( لِزین ازکردی: رِزین= فساد + «اک، ار، یر، او» )
پَواپاک، پَواپار، پَواپیر، پَواپو ( پَواپ از کردی: پَواوی= فساد + «اک، ار، یر، او» )
نَسیژاک، نسیژار، نَسیژو ( نَسیژ از اوستایی: نَسیشتَ= فساد + «اک، ار، او» )
اک، ار، یر پسوندهای یاتاکی ( = فاعلی ) پهلوی
او پسوند یاتاکی اوستایی


کلمات دیگر: