معیشت . [ م َ ش َ ] (ع اِمص ، اِ) زندگانی . (غیاث ). زیست . زندگی . زندگانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
: هر که از کسب ... اعراض نماید نه اسباب معیشت خویش تواند ساخت و نه دیگران در تعهد تواند داشت . (کلیله و دمنه ). و شاید بود که کسی را برای فراغ اهل و فرزندان و تمهیداسباب معیشت ایشان به جمع مال حاجت افتد. (کلیله و دمنه ). کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است ساختن توشه ٔ آخرت و تمهید اسباب معیشت ... (کلیله و دمنه ). معیشت من بی آب ممکن نگردد. (کلیله و دمنه ). لیکن تباین طبیعت و تنافی معیشت میان ما و شیر معلوم است .(مرزبان نامه ). || آنچه به آن زندگانی کنند. (غیاث ). اسباب زندگانی و هرچه بدان زندگانی کنند و مایه ٔ زندگانی . (ناظم الاطباء). آنچه بدان زندگی کنند از خوردنی و آشامیدنی و پوشیدنی و جز آن . گذران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
: و هرکه بر درگاه پادشاهان ... مبتلا بوده به دام مضرت و تنگی معیشت ... پادشاه را تعجیل نشاید فرمود در فرستادن او به جانب خصم . (کلیله و دمنه ). آن سه که طالبند فراخی معیشت ... (کلیله و دمنه ). و جز سنگ آسیا ندارند و معیشت ایشان از آن باشد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص
145).
حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است
از بهر معیشت مکن اندیشه ٔ باطل .
حافظ.
|| مواجب . مستمری . اجری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
: هرکسی را رسمی و معیشتی فرمودندی و هر سال بدو رسانیدندی بی تقاضا. (نوروزنامه ، یادداشت ایضاً). و رجوع به معیشة شود.