مترادف معیوب : آهمند، خراب، عیبناک، فاسد، ناقص
متضاد معیوب : سالم
برابر پارسی : آسیب دیده، آکمند
defective, faulty, damaged, injured
bad, bum, defective, deficient, deformed, hurt, imperfect, misshapen, unsound, vicious, wrong
ناقص , ناتمام , داراي کمبود , معيوب
آهمند، خراب، عیبناک، فاسد، ناقص ≠ سالم
آکمند