کلمه جو
صفحه اصلی

مشغول شدن


مترادف مشغول شدن : سرگرم شدن، درگیر شدن، گرفتار شدن

برابر پارسی : سرگرم شدن، درکارشدن، به کار پرداختن

مترادف و متضاد

۱. سرگرم شدن
۲. درگیر شدن، گرفتار شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) بکاری سرگرم شدن اشتغال ورزیدن در کار شدن : این بگفتند و بشراب خوردن مشغول شدند . هرکس از خود و دوستگانیی بسمک میدادند و سمک میخورد .

واژه نامه بختیاریکا

پورِستِن

جدول کلمات

پرداختن


کلمات دیگر: