مترادف مشغول شدن : سرگرم شدن، درگیر شدن، گرفتار شدن برابر پارسی : سرگرم شدن، درکارشدن، به کار پرداختن
( مصدر ) بکاری سرگرم شدن اشتغال ورزیدن در کار شدن : این بگفتند و بشراب خوردن مشغول شدند . هرکس از خود و دوستگانیی بسمک میدادند و سمک میخورد .