مترادف معالجه : تداوی، درمان، شفا، معالجت، علاج، مداوا، درمان کردن، مداوا کردن، علاج کردن
برابر پارسی : درمان، چاره گری، بهبود
medical treatment
cure, therapy, treatment
رفتار , معامله , معالجه , طرز عمل , درمان
تداوی، درمان، شفا، معالجت، علاج، مداوا
درمان کردن، مداوا کردن، علاج کردن
۱. تداوی، درمان، شفا، معالجت، علاج، مداوا
۲. درمان کردن، مداوا کردن، علاج کردن
هریک از روشهای درمانی، اعم از دارویی و غیردارویی
معالجة. [ م ُ ل َ ج َ ] (ع مص ) مروسیدن به بیمار و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مداوا کردن . (از اقرب الموارد). درمان کردن . مداوا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معالجت و معالجه شود. || مزاولت چیزی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مزاولت . وررفتن به چیزی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زدن کسی را به شمشیر. || نبرد کردن به علاج . (منتهی الارب ) (آنندراج ).