مترادف مستعمل : دست دوم، فرسوده، کارکرده، کهنه، نیمدار ، معمول، رایج، متداول
متضاد مستعمل : نو، منسوخ
برابر پارسی : فرسوده، کارکرده، کهنه
used, second - hand, current, in common use
used, well-worn, worn
کاربر , استفاده کننده
۱. دستدوم، فرسوده، کارکرده، کهنه، نیمدار ≠ نو
۲. معمول، رایج، متداول ≠ منسوخ
دستدوم، فرسوده، کارکرده، کهنه، نیمدار ≠ نو
(مُ تَ مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - به کار برده شده ، کهنه . 2 - متداول ، معمول . 3 - کلمه ای که به تنهایی دارای معنی باشد و استعمال شود.
(مُ تَ مِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به کار برنده ، استعمال کننده . 2 - به کار برندة لغت .
مولوی (مثنوی ).
مستعمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعمال . به کاردارنده . استعمال کننده . عمل کننده . (اقرب الموارد). رجوع به استعمال شود.
کارکرده