کلمه جو
صفحه اصلی

مقاومت کردن


مترادف مقاومت کردن : ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پای مردی کردن

متضاد مقاومت کردن : تسلیم شدن

برابر پارسی : تاوَستن

فارسی به انگلیسی

resist, stand, withstand, buck

resist, stand, withstand


مترادف و متضاد

resist (فعل)
ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن

oppose (فعل)
ضدیت کردن، مخالفت کردن، در افتادن، مقاومت کردن

ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پای‌مردی کردن ≠ تسلیم‌شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ایستادگی کردن پایداری کردن [ امیر خراسان ... بپاسخ گفت که کار ایشان زیادت از آن است که با ایشان مقاومت و مقاتلت توانیم کردن . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور ۱۵ )

واژه نامه بختیاریکا

به داک واستادن؛ ز داک نرَهدِن؛ به دِلَک واستادِن

پیشنهاد کاربران

put up

ز پای ننشستن. [ زِ ن َ ن ِ / ن َن ْ ش َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مقاومت کردن. آرام نگرفتن. قرار نگرفتن. به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن. به زانو درنیامدن. کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن. پیوسته کوشیدن ( در راه مقصودی و کاری ) . دست از کار نکشیدن :
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست.
سعدی.
چون شمع وجود من شب تا بسحر خود را
میسوخت و پروانه تا روز ز پا ننشست.
حافظ.


کلمات دیگر: