کلمه جو
صفحه اصلی

مقاربت جنسی

فارسی به انگلیسی

lovemaking, sex, sexual intercourse

فارسی به عربی

جرح بلیغ , جماع

مترادف و متضاد

sexual intercourse (اسم)
جماع، مقاربت جنسی، جفت گیری

sexual relations (اسم)
جماع، مقاربت جنسی

coition (اسم)
جماع، مقاربت، مقاربت جنسی

coitus (اسم)
جماع، مقاربت جنسی

venery (اسم)
مقاربت جنسی، شهوت پرستی

واژه نامه بختیاریکا

پا به پا نُهادن؛ لنگ به لنگ نهادن

پیشنهاد کاربران

خفت و خیز

جماع. همخوابگی با کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) . آرامش با زنان. آمیختن. نزدیکی. مواقعه. مباضعة. ( یادداشت بخط مؤلف ) : چون فرزندشان بمرد، حوا را گفت : باک مدار که ما هنوز برنائیم دیگر بار خفت و خیز کنیم و فرزند باشد. خدای تعالی گفت : فرزند از خفت و خیز می بینی. ( تفسیر طبری بلعمی ) .
نیابد همی سیری از خفت و خیز
شب تیره زو جفت گیرد گریز.
فردوسی.
بدو گفت کز خفت و خیز زنان
جوان پیر گردد به تن بی گمان.
فردوسی.
تبه گردد از خفت و خیز زنان
بزودی شود نرم چون پرنیان.
فردوسی.
پیری و سستی آمد و گشتم ز خفت و خیز
زین پیشتر نساخت کسی مرد را زعام.
ناصرخسرو.
وآنکه ز بیگانگان نفیر برآورد
اکنون از خفت و خیز یار فروماند.
سوزنی.
که شد پاسدار تو در خفت و خیز
پناهت کجا کرده بازار تیز.
نظامی.
عزب را نکوهش کند خرده بین
که میرنجد از خفت و خیزش زمین.
سعدی ( بوستان ) .
شب خلوت آن لعبت حورزاد
مگر تن در آغوش مأمون نداد
بگفتا سر اینک بشمشیر تیز
بینداز و با من مکن خفت و خیز.
سعدی ( بوستان ) .


کلمات دیگر: