کلمه جو
صفحه اصلی

استوار اندام

فرهنگ فارسی

اعضائ محکم و سخت و قوی دارد

لغت نامه دهخدا

استواراندام. [ اُ ت ُ اَن ْ ] ( ص مرکب ) که اعضاء محکم و سخت و قوی دارد: تیاز؛ مرد کوتاه و استواراندام. مَصِع؛ مرد استواراندام. هَرس ؛ شیر استواراندام. مَعَلّط؛ مرد استواراندام. عِتریف ؛ شتر استواراندام. عَجْرَم ؛ مرد سخت استواراندام. ( منتهی الارب ).


کلمات دیگر: