کلمه جو
صفحه اصلی

استلعاب

فرهنگ فارسی

بازی کردن خواستن

لغت نامه دهخدا

استلعاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بازی کردن خواستن. || غوره مانندی برآوردن خرمابن بعد درودن خرما. ( منتهی الارب ). غوره گونه برآوردن نخل پس از چیدن خرمای آن.


کلمات دیگر: